کتاب The Power of Business as the Greatest Platform for Change:Trailblazer
به معنی «پیشگام» یا «مبتکر»، با زیر عنوان قدرت کسبوکار به عنوان بزرگترین بستر تغییر، نوشته Marc Benioff «مارک بنیوف»، کارآفرین، نویسنده، موسس و مدیرعامل شرکت Salesforce است. این شرکت یک شرکت اینترنتی و ابر محور یا کلود بیس (Cloud-Base) در حوزه مدیریت روابط مشتری CRM هست که در لیست «100 شرکت برتر برای کار» در سال 2021 که فورچون منتشر کرده، قرار گرفته است.
این کتاب در سال 2020 و به زبان انگلیسی منتشر شده، و در رتبهبندی لیست 100 کتاب برتر پرسونال برندینگ از نظر سایت BookAuthority، رتبه 1 را دارد. سایت BookAuthority بهترین کتابهای جهان را براساس توصیهها و نظرات رهبران فکری و متخصصان فعال از منابعی مانند CNN ، Forbes و Inc جمعآوری، شناسایی و رتبهبندی میکند.
همچنین این کتاب در نظرسنجی سایت آمازون، عدد 4.6 از 5 را به خود اختصاص داده است. بیل گیتس در توییتر خود در مورد آن نوشته: «من بیصبرانه منتظر انتشار این کتاب بودم که 10 دقیقه پیش نسخه کیندل آن منتشر شد. این فوقالعاده است. چنین درس و پیام قدرتمند، ساده اما مهم که «ارزش، ارزش ایجاد میکند». هرچه بیشتر بخوانم، نکات بیشتری از آن را به اشتراک خواهم گذاشت.» ریچارد برانسون نیز در مورد این کتاب گفته: «ضروری و قانعکننده». نمره کتاب Trailblazer در Goodreads 3.9 از 5 است که نظرات زیادی را به خود اختصاص داده.
همانطور که فهرست را مشاهده میکنید، این کتاب از دو بخش اصلی و یازده فصل تشکیل شده است. در بخش اول با عنوان «ارزش، ارزش میآفریند» نویسنده به لزوم تغییر به عنوان یک مسیر و جهتدهی جدید پرداخته که در بخشهایی از آن عنوان کرده:
"فناوری حوزهای است که من تمام حرفهام را وقف آن کردهام. اغلب از اینکه چگونه پیشرفتهای امروزی در علوم کامپیوتری، نحوه زندگی و کار ما را تغییر داده شگفتزده میشوم. در دهه گذشته که آغاز دورانی است که اغلب به آن چهارمین انقلاب صنعتی گفته میشود، شاهد پیشرفتهای خارقالعادهای در هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی، مهندسی ژنتیک، روباتیک و ارتباطات 5G بودیم. شاخههای عظیم اطلاعات دیجیتال اکنون با سرعت و مقیاسی در جریان هستند که حتی یک دهه پیش هم غیرقابل تصور بود و همچنین هوش مصنوعی و روباتیک در حال شکستن موانع بین انسان و ماشین هستند. همه و همه چیز در این سیاره به هم متصل شده در نتیجه چالشهای جدید و پیچیدهای در کسبوکارها ایجاد میشود که قابل پیشبینی نیست.
... روز جدید طلوع میکند، چه برای آن آماده باشیم چه نباشیم.
... پیامی که از طرف کارکنان، مشتریان و سایر ذینفعان خود در Salesforce دریافت میکنم بسیار ساده است: جهان در حال تغییر است و ماهیت اساسی اینکه یک کسبوکار چیست و چگونه باید فعالیت کند، نیاز به تحول و تکامل دارد. این تغییرات موقت یا افزایشی نیستند؛ بلکه ساختاری و دائمیاند و برای رویارویی با این چالشهای آینده، یکی از عناصر اساسی که هر شرکت بیش از همه به آن نیاز دارد، اعتماد است.
تصمیم گرفتم این کتاب را بنویسم زیرا واقعاً معتقدم که در آستانه انقلاب صنعتی پنجم هستیم، انقلابی که در آن به شرکتهایی که در انقلاب چهارم فناوریهای توسعهیافته را برای بهبود وضعیت جهان به کار میبرند، اعتماد خواهیم کرد. در آینده، نوآوری نمیتواند در جهت مثبت پیش برود مگر اینکه بر اساس تلاشهای واقعی و مستمر برای ارتقای سطح بشریت باشد. شرکتها و افرادی که آنها را رهبری میکنند، دیگر نمیتوانند اهداف تجاری را از مسائل اجتماعی پیرامون خود جدا کنند. آنها دیگر نمیتوانند مأموریت و رسالت خود را در مجموعهای از عناوین انتخابهای دوتایی ببینند: رشد در مقابل عقب کشیدن، سودآوری در مقابل ارتقای منافع عمومی، نوآوری در مقابل تبدیل جهان به مکانی بهتر.
بلکه به جای «در مقابل» و «یا» باید «و» بیاید. فقط انجام درست کارها یا درست انجام دادن یک مزیت رقابتی محسوب نمیشود بلکه یک الزام حتمی برای کسبوکارهاست."
در بخش اول کتاب، نویسنده در شش سرفصل زیر مفهوم فرهنگ، ارزش و ارزشآفرینی را در مراحل مختلف زندگی شخصی و کاری خود با مفاهیم تحول و تغییر آمیخته و تصمیمات خود را در طی این روندها بررسی کرده است:
- فصل اول: آغاز
- فصل دوم: ارزشها
- فصل سوم: اعتماد
- فصل چهارم: موفقیت مشتری
- فصل پنجم: ابتکار و نوآوری
- فصل ششم: برابری
نویسنده اشاره کرده است که:
«در بخش اول، به شما نشان دادم که مسیر هرچند دشوار و سخت اما کاملاً لذتبخش است، همچنین سعی کردم با نگاهی اجمالی بیان کنم که چگونه ممکن است فرهنگ به مانند موجودی زنده و در حال تکامل تبدیل شود؛ و شما به عنوان رهبر، بستگی به شما دارد که همراه با آن پیشرفت کنید. انتخاب ارزشها برای زندگی آسان است. عملی کردن آنها نیاز به دقت و پشتکار فوقالعادهای دارد. پیتر دراکر، نظریهپرداز حوزه مدیریت و کسبوکار، قانون سادهای را مطرح کرد که همیشه در ذهنم هست: «فرهنگ، استراتژی را برای صبحانه میخورد.» بر اساس تجربه من در Salesforce، فرهنگ همه چیز را میخورد.
تمام تاکتیکهای تجاری که به کار گرفتهایم، هر خط کدی که نوشتهایم، و هر کمپین بازاریابی که در طول سالها رویای آن را داشتیم، در نهایت همه آنها موقتی و زودگذر هستند. میتوان هر کدام از آنها را دور انداخت و با تغییر جهان اطراف ما جایگزیناش کرد. این توانایی فرهنگ ما برای تکامل با سرعت تغییر، زندگی، پویایی و نفس کشیدن به تنهایی است که واقعاً ما را رو به جلو سوق میدهد. برای کسبوکارهایی که میخواهند امیدی به پیشرفت در آینده داشته باشند، فرهنگ - و ارزشهایی که آن را تعریف میکنند - چیزی است که باعث موفقیت مالی میشود.»
همچنین نویسنده بارها اشاره کرده است که دنیای امروزی به قدری مملو از مسائل چالش برانگیز اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است که غیرممکن است کسبوکاری بتواند طبق روال معمولی تجارت کند. هرچه کسبوکارتان رشد کند و بزرگتر شوید و بتوانید افراد بیشتری را تحت تأثیر قرار دهید، سختتر است که اجازه دهید فقط محصولاتتان شما را تعریف کنند. کارمندان و مشتریان شما، سرمایهگذاران، شرکا و سایر ذینفعان، همه میخواهند فلسفه ذهنی شما را برای انجام این تجارت بدانند. آنها میخواهند با برند شخصی شما آشنا شوند. تنها در صورتی که برند شخصی شما تعریف و ساخته شده باشد، میتوانید در برابر تحولات، تغییرات، تناقض و تعارضهایی که برای ارزشهایتان پیش میآیند، جان سالم بدر ببرید. حتی ممکن است این موقعیتها برند شما را قویتر کند چرا که به شما یادآوری میکنند شما واقعاً چه کسی هستید.
در بخش دوم کتاب که بر اساس تغییر و تکامل در پلتفرمهای کسبوکاری است، در پنج فصل زیر نویسنده راهکارهایی برای افراد، رهبران فکری و برندهای شخصی ارائه میکند که بتوانند در مقابل تحول، تغییرات و روندهای پیشرفتِ روزافزون، خود و کسبوکار خود را همسو کنند. این پنج فصل عبارتند از:
- فصل هفتم: اوهانا (خانواده)
- فصل هشتم: همکاری و کمک به دیگران به معنی پیشرفت است.
- فصل نهم: ذهن تازهکار
- فصل دهم: سهامداران
- فصل یازدهم: مدیرعامل فعال
در بخشی از کتاب با عنوان «قدرت فکر آزاد و صفحه سفید خالی» بنیوف برای رشد برند شخصی، تاکید بر پرورش ذهن، تمرین ذهن آگاهی یا مایندفولنس Mindfulness دارد که میگوید در راستای پرسونال برندینگ باید بتوانید با اولویتبندی دیگران را متقاعد کنید که با شما هماهنگ شوند. باید با تمرکز بر لحظه اکنون، با توجه به اینکه کجا هستید و چه هدفی دارید، جزییات روند مسیر را ترسیم کنید تا با مسائل جزئیتر و کماهمیتتر که بخش عمدهای از زمان را به خود اختصاص میدهند، مقابله کنید. باید بتوانید با طراحی چشمانداز، ایدههای مناسب برای تحول برند شخصی و کسبوکار خود بیابید.
مارک بنیوف در ادامه میگوید:
«درنهایت من مسالهی انجامِ اقدامِ مناسب را حل کردم: چگونه میتوانیم بفهمیم که چه زمانی موفق هستیم؟ در ذهن من، یک قضاوت ذهنی بله یا خیر، معیار مناسبی برای موفقیت نیست. ما به دادهها و معیارهایی نیاز داریم تا تعیین کنیم موفقیت چگونه خواهد بود.
این چارچوب منجر به ایجاد فرآیندی شد که من آن را VVMOM نامیدم که مخفف چشمانداز (Vision)، ارزشها (Values)، روشها (Methods)، موانع و مشکلات (Obstacles) و اندازه و استانداردها (Measures) است. VVMOM در این پنج سوال خلاصه میشود که درنهایت پلتفرم یا چارچوبی برای همسویی و رهبری ایجاد میکند:
1. چشم انداز: چه چیزی میخواهید؟
2. ارزشها: چه چیزی برای شما مهم است؟
3. روشها: چگونه به آن میرسید؟
4. موانع: چه چیزی مانع موفقیت شما میشود؟
5. استانداردها: چگونه میفهمید که به آن رسیدهاید؟
پنج بخش VVMOM یک نقشه دقیق از مسیری است که قرار است طی کنیم و مانند یک قطبنما برای هدایت ما در روند رسیدن به موفقیت عمل میکند. این بخش مهمی از داستان Salesforce و عامل بزرگی در موفقیت ما شد. فرآیند VVMOM همیشه با یک صفحه سفید خالی شروع میشود؛ چرا که ما نمیخواهیم گذشته، آینده را به ما دیکته کند.»
بنیوف در این کتاب چهار ارزش اصلی در Salesforce و چگونگی ایجاد ارزش توسط ارزشها را مورد بررسی قرار داده و معتقد است همه ما به هم متصل هستیم و هیچ یک از ما نمیتواند به تنهایی کاری معنادار انجام دهد؛ پس مهم است که متواضع باشیم و برای تمام افرادی که الهامبخشمان بودهاند، ارزش قائل شویم. چرا که قدردانی بخش اساسی اعتماد است و برای داشتن برند شخصی باهویت و اصالت، اعتماد رکن اصلی است.